ღیادم تو رو فراموش...ღ

وقت رفتن نمیخوام ببینمت...میدونم ببینمت کم میارم

ღیادم تو رو فراموش...ღ

وقت رفتن نمیخوام ببینمت...میدونم ببینمت کم میارم

یه وب دیگه

سلام بچه ها... 

من از این به بعد یه وب با همین آدرس توی بلاگفا دارم و اونجا هم آپ میکنم. 

entezar21.blogfa.com

دل من

دل من تـنها بـود ،

دل من هرزه نـبـود ...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا

به کجا ؟!

معـلـوم است ، به در خانه تو !

دل من عادت داشـت ،

که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری

که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...

دل من ساکن دیوار و دری ،

که تو هر روز از آن می گـذری .

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغـچه بـود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ، دل من را دیـدی ...؟!! 

چشم هایم را به تو خواهم بخشید...

چند روزی است که فکر میکنم درد دلهایم را

چند روزی است که فکر میکنم اشکهایم را

و چند روزی است که فکر میکنم غم هایم را

در پناه شانه هایت فراموش کرده ام

میخواهم .........

میخواهم از دریای مهربانیت قطره ایی خواهش کنم

میخواهم غرق در بودنت باشم

آری این دستان بی رمق من است که

اینچنین بی مهابا به بلندای آسمانت می اندیشد

من ......

میخواهم برای با تو بودن

به خدایم التماس کنم

خدایا...   

i...love....u 

   

           اگر از ظلمت شب می ترسی چشمهایم را به تو خواهم بخشید ،

                           روشناییهای تنم را که نشان سحرند به توخواهم بخشید ،

                     اگر از دوری ره می ترسی دستهایم را که پلی روی زمان می بندد و

                     به کوتاهترین فاصله من را به تو می پیوندند به تو خواهم بخشید ،

                اگر از زمزمه اگر ازحرف کسان اگر از تنگی چشم دگران می ترسی من تو را

               درتن خود محو و گم خواهم کرد و اگر ترس تو از خویشتن است من تو را

               در تن خود و همه هستی خود وهمه ذره ذرات وجودم که پراز خواهش توست

                                             محو و گم خواهم کرد

              من تورا در تن خود محو وگم خواهم کرد تا تو از من باشی . تو بیا که اگر آمدنت

                                  دیر شود یا اگر آمدنت قصه پوچی باشد من تو را

                                    ای همه خوب تا دم مرگ نخواهم بخشید...  

همه چی تموم شد!!!

من میخوام فراموش کنم.به فراموشی ها عادت کنم.من می تونم یاد حرفات نیفتم.من خیلی ها رو دارم که جای خالی خاطراتت رو پر کنم. 

بریدن از این عشق و پوشالی چندان هم سخت نیست.

تو که نمیخواستی بمونی چرا عادتم دادی به موندن؟

چرا از اون اول حرفی از رفتن نزدی؟

من نمی دونم له کردن یه دل شکسته چقدر قدرت میخواد که فکر می کنی اونی که قوی تره تو هستی؟ 

میخوام این دفعه این بازی رو خودم ادامه بدم. 

میخوام من تو رو له کنم.میخوام من تو را بازنده کنم.

داره این بازی تلخ شروع میشه:1....2....3

محکم باش.اما من می برم.

  

yadam toro faramush 

پی نوشت

امشب به قصه ی دل من گوش می کنی

فردا مرا چو قصه فراموش می کنی

بذار تو خاطراتت جا بمونم

من از هرچی جز تو دل بریدم

تو از هرچی به جز من دل نکندی 

توی خوابم نمیدیدم یه روزی... 

 به چشمای پر از اشکم بخندی

نموندم تا ببینم روبه راهی... نموندی تا نبینی که خرابم

غمت طوری عذابم شد که حتی

قیامت با خداهم بی حسابم

من اشفته با عشق تو زندم

تو از عشق من دیوونه خسته

سر خندیدن راز ترانه ؛اگه بغض من عاشق شکسته

تو رو محض رضای هرچی عشقه

منو گم کن توی تردید و ای کاش

بذار سهم من غم باشه عزیزم 

تو با این خاطرآشفته خوش باش...

 

 

دلتنگتم

عشق آبی رنگ است...

          اشک ها جاری شد...

                              در فرو دست انگار ، یک نفر دلتنگ است...

 

         همه ی شهر کنون خوابیدند ،

         چشم من بیدار است ،

         با تپش های دل پنجره گویی امشب ،

                                         لحظه ی دیدار است...

 

          در دل شهر غریب ،

          با تو این عمر گرانمایه رقم خواهم زد ،

          در شب تنهایی...

                                با تو در کوچه ی مهتاب قدم خواهم زد...

 

          یاد آن روز بخیر...

          فاصله بین من و تو ، فقط نامت بود ،

          در میان همگان ،

          دل من در سفر عشق خریدارت بود ،

                                       تا افق همسفرت خواهم بود...

 

         با دلم باش که در این وادی

         دل مردم سنگ است...

         یاد این باش که در پشت سرت ،

                                        یک نفر تا به ابد دلتنگ است... 

تولدت مبارک گل نازم

دیروز تولد بهترین دوستم بود، 

گل نازم تولدت مبارک...دوستت دارم.  

روی این لینک کلیک کن وفا جونم،واسه تولدته:happy Birthday 

تقدیم به همیشگی ترین ترانه ی زندگیم

 

آوین و الهام  

الهامممم جونمممممم دوستت دارم 

الهام جونم دوستت دارم

L ...O...V..E

من همون جزیره بودم ،

خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ،

 قامتم یه بستر نرم ...  

یه عزیز دردونه بودم                

 پیشه چشم خیسه موجها ،       

 یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا  

تا که یک روز تو رسیدی          

توی قلبم پا گذاشتی 

 غصه های عاشقی رو ، تو وجودم جا گذاشتی..

  زیر رگبار نگاهت ،

 دلم انگار زیرو رو شد ، برای داشتن عشقت ،

 همه جونم آرزو شد... 

  تا نفس کشیدی انگار ،

نفسم برید تو سینه ،

ابر و باد و دریا گفتن ، حس عاشقی همینه... 

   اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ،

                                                       اما تا قایقی اومد ، از منو دلم گذشتی؟؟؟ 

 رفتی با قایق عشقت ،

 سوی روشنی فردا ،

 

 دیگه رو خاک وجودم ، نه گلی هست نه درختی ، لحظه های بی تو بودن ، می گذره اما به سختی!... 

  دل تنها و غریبم ،

داره این گوشه میمیره ،

 ولی حتی وقت مردن ،

 باز سراغتو میگیره.....  

 میرسه روزی که دیگه ، قعر دریا میشه خونم ،

 اما تو دریای عشقت ،

 باز یه گوشه ای می مونم...    

دیگه نیستی... 

تو وفا کن

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد از برق این زمرد هی دفع اژدها کن
بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

من عاشق این شعرم.از مولاناست. 

 

بمون..

گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
«باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه 


سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه

دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه‌ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه

بمون واسه خونه‌ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست!

 

ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،
بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن
و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم((... امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود. . .چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم. . . امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم
و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...باور کن ...که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد 
   

کجای جاده دلتنگه؟

                               

تورو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی

 دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی

 چرا چشم دلم کوره؟

عصای رفتنم سسته؟

 کدوم موج پریشونی تورو از ذهن من شسته؟

خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه

 از اینجا که من ایستادم چقدر تا آسمون راهه...

 من از تکرار بیزارم

 از این لبخند پژمرده

از این احساس یاسی که تو رو از خاطرم برده

 به تاریکی گرفتارم

 شبم گم کرده مهتابو

بگیر از چشمای کورم عذاب کهنه ی خوابو

 چرا گریه ام نمی گیره مگه قلب من از سنگه؟

 خدایا من کجا میرم؟کجای جاده دلتنگه؟

 می خوام عاشق بشم اما،تب دنیا نمیذاره سر راه بهشت من درخت سیب می کاره …

میخوام عاشق بشم اما ...

من تنها

من تنها رو یک لحظه بیا تنها تماشا کن
خجالت می کشی از من ، برو حرفاتو حاشا کن
نگو هم دیگه رو دیدیدم ، نگو حرفی زدم با
تو

ولی باور بکن سخته نبینم خواب چشماتو
خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم


منو کمتر از اون دیدی که روزی عاشقم باشی
نترسیدی بدون من بری دوباره تنها شی
از این غمگین دل خسته ، چرا دائم گریزونی؟
از این احساس پاک من ، نگو چیزی نمی دونی
خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم


گم شدم توی نگاهت ، راه برگشتی ندارم
می خوام این بار زندگیمو پای عشق تو بذارم

خجالت می کشی از من ، من این احساسو می دونم
به من بد می کنی اما دوباره با تو می مونم

 

دستهایت را به من بده

اشک رازی ست

لبخند رازی ست

عشق رازی ست

اشک آن شب لبخند عشقم بود.

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن.

درخت با جنگل سخن میگوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن میگویم.

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده...

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

و دستهایت با دستان من آشناست.

درخلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان،

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرود ها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بوده اند.

دستت را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیریافته با تو سخن میگویم

بسان ابر که با طوفان

بسان علف که با صحرا

بسان باران که با دریا

بسان پرنده که با بهار

بسان درخت که با جنگل سخن میگوید...

زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام

زیرا که صدای من با صدای تو آشناست.

آن شب..بعد دیدار تو

گفتی عاشقت شدم .....

گفتی دوستت دارم ......

گفتی تو همون ع ش ق منی .....

گفتی تو مال منی .....

گفتم  چشمانت را بهم می دهی .....

گفتی چشمانم سهم دل تنگی ات

گفتم دستانت را از دستانم جدا نمی کنی

گفتی دستانم را فقط به تو هدیه می دهم برای همیشه مال تو

گفتم عشقم را قبول می کنی

گفتی او مال تو است قابل تو را ندارد

گفتم  عاشقت شدم .....

گفتم  دوستت دارم .....

گفتم تو همون ع ش ق منی .....

گفتم تو مال منی .....  

حالای من و تو  

راحت رفتی

راحت فراموشم کردی

راحت دستانم را از دستانت جدا کردی

راحت چشمانت را سهم دل تنگی ام نکردی

خیلی راحت فراموشم کردی

هدیه ات را پس گرفتی  

دستانت را به کس دیگری هدیه دادی

چشمانت دیگر برای من نبود

عشقت را پس گرفتی

رفتی رفتی و رفتی

اما من عشقم هنوز برای توست

چشمانم فقط برای توست

دستانم فقط برای توست

فراموشت نکردم .... 

 doo3sh daram

تولدم

اینم آپ جدیدم واسه تولدم.روی لینک زیر کلیک کنید:  

تولد من

u are always in my heart

آن کــــس که درد عـــشق بداند

            اشــــکی بر این ســـخن بفشاند

این سان که ذره های دل بی قرار من،

                      سر در کمـــند تو،جان در هــــوای توست

شاید مـــــحال نیست که بعد از هزار سال

روزی غــــبار ما را آشــــفته پوی باد؛

                          در دوردست دشتی از دیــــــده ها نهان

        بر برگ ارغـوانی،پیچیده با خزان

          یا پای جویـــباری چون اشک ما روان

         پهلوی یکــــــدگر بنشـــــاند!

                     مــا را به یکـــدگر برساند!

همیـــشه اما در من،کســـی نوید می دهد

            که می رســـم به تو!

شایـــد هزار سـال دیگر...

            صدای قلب تو را پـــشت آن حصـــــار بلند

            همیـــــــــشه می شنوم

              همیــــــــشه سوی تو می آیم

                  همیـــــــــشه در راهــــــــم

                      همیـــــــــــــشه می خواهـــم

                 همــــــیـــشه با توام ای جان، 

           همیـــــــــــشه با من باش...!   

چرا ازم جدا شدی 

ادامه مطلب ...

نرو

واسه من یه آرزو شد که بمونی پای حرفت

خالی مونده توی دستم تا همیشه جای دستت

حالا هر ثانیه بغضم میشکنه به یاد چشمات

هر تپش برای قلبم جا میذاره غم حرفات

که میگفتی تا همیشه میمونی همدم غمهام

حالا یادگاری مونده هرم دستات توی دستام

نرو...

                        نرو.....

                                              نرو..........

                                                                   نرو....

چشاتو وا کن و ببین اونکه تموم شده منم

خودت که شاهدی بگو ناحق که حرف نمیزنم؟

دست خودم نیست هنوزم دلم گرفتار تو

ِتازه دارم حس میکنم دلم گرفتارت شده

من از تو دلگیرم و از تموم خاطرات تو

به جرات یه التماس میخوام بهت بگم نرو

نرو.......

                    نرو.......

                                      نرو..........

                                                          نرو...... 

کجای این شب سیاه منو به گریه میبری؟

چرا تو پرواز دلم قد یه بغض نمیپری؟

چرا بهونه میکنی رفتنتو به بودنت؟

آخه مگه نمیبینی پر شدم از عطر تنت

چرا نمیخوای بمونی چرا آخه بهم بگو؟

چرا دوباره داشتنت شد واسه من یه آرزو؟

نرو .........

                 نرو........

                                     نرو.......

                                                           نرو........

بغض خیس این ترانه پر شده از خاطراتت

تو چشای سرخو خیسم یخ زده برق نگاهت

رفتی بی من ولی انگار با منی حتی به انکار

کاشکی خاطراتم از تو تا همیشه بشه تکرار

من تو بغض این ترانه میشنوم صدای پاتو

دوری اما داری میری میشنوم هنوز صداتو..

نرو ....

                 نرو........

                                  نرو.....

                                              نرو............

                                                                نرو........ 

نرو  

 

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به من خسته بی‌گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می‌کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر،

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...

رها کنی، برود، از دلت جدا باشد

به آن که دوست‌ترش داشته‌، به آن برسد

رها کنی بروند و دوتا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایه‌ای نکنی، بغض خویش را بخوری

که «هق هق» تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که... نه،‌ نفرین نمی‌کنم... نکند

به او ـ که عاشق او بوده‌ام ـ زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد  

 

پی نوشت: 

1::بچه ها خواهش میکنم مطالبو کامل بخونین بعد نظر بدین...  

2::ایمیلمو تغییر دادم...ایمیلم اینه mano_tanha67@yahoo.com 

3::خواهش میکنم به این وبلاگ برید...وبلاگ یلدا اسفندفرد شاعر یکی از ترانه های شادمهره 

4::چقدر از محمود.ا.ن بدم میاد... 

5::دوستای خوبم ممنونم که منو همراهی میکنین و تنهام نمیذارین. 

6::دلم لک زده برای مدرسه رفتن...

7::نظر یادتون نره...

نگرانم نشو

من ...

چای
ی میخوام..


یه
چای داغ و تلخ ...

که ارو
مم کنه...

یه
چایی خوشمزه ...

با
طعم...

ل
ب ا ت ...!

M.A   
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....! برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت

تنهایی هایی که پایان ندارن

چقدر سخته خرد شدن ذره ذره غرورتو به چشم ببینی...ببینی که چه جوری داره لهت میکنه عشقش

چقدر سخته اشتباهو همیشه اون بکنه اما از ترس از دست دادنش همیشه این تویی که معذرت میخوای...

چقدر سخته که بشکنن دلتو و حتی دیگه یه بار واسه دلداری هم پیشت نیان.

چقدرسخته اونی که همیشه به تو میگفت دوست داره و جز تو با هیشکی نیست تو روت وایسه بگه آره من میخوامش...!!

چقدرسخته که نخونه از تو نگات عشق پنهونی که دلتو آتیش زده رو...

چقدرسخته ازش بخوای بمونه پیشت اما با یه فریاد بگه دیگه همه چی تموم شده...

چقدر سخته جلوی چشایی که یه عمر عاشقیتو به رخشون میکشیدی بهت بگه برو گمشو...

چقدرسخته که با همه این حرفا وقتی میبینیش بازم بندبند بدنت به لرزه بیفته،بازم دلت میخواد برگرده و تو یه دل سیر نگاهش کنی.

چقدرسخته اون دوستایی که یه عمر دم از رفاقت و عشق میزدن خیلی راحت پاشونو بذارن رو اون دوستی ها وتنها عشقتو ازت بگیرن.

چقدرسخته که همش تو اتاقت تنها باشی...یه نگا به در یکی به پنجره

بخوای فکر رهایی بکنی از این دنیای نامرد...!

چقدر سخته تنها باشی تنهای تنها و یادت بیاد اون روزایی که دورت پر بود از دوستایی که برات پرپر میزدن.

چقدرسخته تو تنها باشی اتاق...

نه تنها نه،

تو و گریه

گریه با طعم هق هق زدن های غریب،گریه با طعم گله از اونی که یه عمر میگفت دوست داره...

گریه با طعم نامردی صمیمی ترین دوستت...

وسط گریه ها گوشیتو برداری و  بخونی تمام اس ام اس هاشونو که گفتن تنهات نمیذارن...

دوباره گریه...

یهو اس ام اس بیاد از طرف همبازی بچگیت،اونی که عمریه رابطتون دیگه خوب نیست که توش نوشته:

دل فرشته کوچولوها مث الماسه،هرکی بشکنش باید بدجور تقاص پس بدهکی دلتو شکسته فرشته کوچولوی من؟،یکی اینجاست که طاقت اشکاتو نداره،گریه نکن که گریه میکنما...

وسط گریه با پشت دست اشکاتو پاک کنی.پاک کنی و بخندی...

اما چه خنده ای؟

به فول شاعر:

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است،کارم از گریه گذشته است به آن میخندم.

خد جون بخدا اگه خودکشی گناه نبود من الان اینجا نبودم.

چشاتو میبندی...اما چرا اشکات تمومی نداره؟

چشامو میبندم،دوباره منم و تنهایی و اتاقم

خدا چرا من اینجوری ام؟

چرا نمیتونم کینه ای باشم؟

چرا زود میبخشم اونایی که در حقم ظلم کردنو؟

کاش نمیتونستم کسیو ببخشم.

خیلی تنهام خیلی...

خیلی سخته که اون با تمام حرفاش ثابت کرد دوسم داره اما بعضیا....بگذریم!! 

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند 

و تماشای تو زیباست اگر...

اشکای من

یه جایی تو تب ِ دستات

واسه اشکام مُهیا کن

تو گوشم قصه ی عشقُ

مث ِ لالایی نجوا کن

 

به قلب ِ خسته و تنهام،

تو نه دوری،نه نزدیکی

می خوام گریه کنم پیشت

تو آغوشت، تو تاریکی... 

i love u

ترسم از اینه

تــــرس ؟! تـــرســم از دسـت تـو بـوده بـرای خـواسـتـن عـشـقـم...
نیــاد اون روزی کـه دیــره واسـه ی داشـتـن عـشـقـم...نـیـاد
تـــرس ؟! تــرســم از ایـنـه کـه روزی مـن بـه یـاد تـو نـبـاشـم...
دیــگـه دلــــسرد بـشـم از تـو...بـرم و بـا تـو نـبـاشــــم...بـرم و بـا تـو نـبـاشـم...
تـــرس مـن ایـنـه کـه روزی روی قـولـم پـا بـزارم...واسـه بـدبـیـنـی و حــرفــات تــورو تـنـهـا بـزارم
تـــرس مــن از خــنـده هـــای تــلــخ و بــی روح لــب تـوسـت
کــاش بــدونـی دل تـنـهـام گـم شـده تـو ایـن شـب تـوسـت
تــرس ؟! تــرســم ایــنــه دیـر بـفـهـمـی عـشـق ِ پـاک تـو نـگـاهـم
دیـگـه آرزوم نـبـاشـه بـمـونـیـم هـمـیـشـه بـا هـم...
تـرس ؟! تـرسـم ایـنـه کـه روزی مــن بـیـاد تـو نـبـاشـم
دیـگـه دل ســرد بـشـم از تـو بـرم و بـا تـو نـبـاشـم
 تــرس مـن ایـنه کـه روزی روی قــولـم پـا بـزارم...واسـه بـدبـیـنی و حـرفـات تـورو تـنـهـا بـزارم
تـرس مـن از خـنـده هـای تـلـخ و بـی روح لـب تـوسـت
کـاش بـــدونی دل تــنهام گـم شـده تـو ایـن شـب تـوسـت 

ترس  

دیگه مجبور نیستی هرجا که میری

ازم اجازۀ رفتن بگیری

میشه با هرکی که میخوای بجوشی

اصلا هرچی دلت می خواد بپوشی

می شه به هرکی می خوای دل ببندی

یا با غریبه ها بگی بخندی

وقتی دیر می کنی یا میری جایی

دیگه نیستم بهت بگم کجایی

                                 

نرو تنهام نذار با درد و غمهام

اگرچه دلخوری از خیلی حرفام

به قرآنی که از سایش گذشتم

به مرگ هردوتامون خیلی تنهام

نگو می بینمت یه روز دیگه

آخه احساس من اینو نمی گه

.......

خداحافظ همیشه بهتر از من

همیشه یا که هرجا سرتر از من

تو چشمات بهترین بودن تو دنیا

نمی دیدی اگرچه کمتر از من

خداحافظ که رفتم بی بهونه

از این خونه دلم بدجوری خونه

به جای سر به روی شونۀ من

تو یادم خاطرات تو می مونه

                             

اگه کوه طلا واست بیاره

اگه دنیا رو زیر پات بذاره

بازم دستای خالیم خوب می دونن

که هیشکی قد من دوست نداره

گلت خشک شد ولی هرگز نمرده

زمان بوی تو رو از خونه برده 

دلم خوش بود میای یه شب تو خوابم

ولی چند ماهه که خوابم نبرده

داری می ری ولی پیشت می مونم

واست هیچی نبودم خوب می دونم

ولی من در عوض هرجا که باشم

واست تا آخر عمرم می خونم

                                  

شاید خیلی چیزا می خواستی اما

منم هیچی نداشتم پات بریزم

اینقد بغضم رو پنهون کردم از تو

از اون روزی که تو رفتی مریضم

قدیما یادمه می رفتی جایی ، همیشه یه خداحافظ می گفتی

چقدر آسون شدم باهات غریبه ، بازم پشت سرم چیزی شنفتی؟

الان داغی نمی فهمی چی می گم

مدیونی اگه یادم نیفتی  

 

دلواپستم

حالا دلواپست هســتم ، من اگه بی تو شکستم

اگه تنها و غریبــم ، چشم به راه تـــو نشستم

اگه خندیدی به حرفام ، اگه پاسُخی ندادم

منُ این حس عجیبم ، تو سوالی یا که جوابم ؟

خاطره هایی که بدون تو میمیرن

همون شبهایی که بهونت رو می گیرن

ببین چــه آسون زدی قلبمو شکستی

بگــو هنوزم چشم به راه من نشستی 

عاشقانه  

آرزوهام

همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر حرف بزنم

همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر بخندم

همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر گریه کنم

همیشه آرزوم این بود بهت یه دل سیر نگاه کنم

نمی دونم آرزوهام زیادی بزرگ بود یا من زیادی کوچیک !! 

به سوی من روانه شو

خانه خراب تو شدم،

به سوی من روانه شو...

سجده به عــــشقت میزنم،

منجــــــی جاودانه شو...

ای کوه پرغرور من،

سنگ صــبور تو منم

ای لحظه ساز عاشقی

عاشق با تو بودنم

روشنترین ستاره ام،

می خواهمت،می خواهمت

تو مانــــــــدگاری در دلم،

 می دانمت،می دانمت

ای همه وجود من

نبود تو نبود من...

به سوی من...  

آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو آرامش یافته ام
که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام
که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست
آغوش تو گناه نیست
من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام
که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست
پس امانم بده که تا ابد در دل این زیبایی آرامش یابم... 

  

نخستین نگاهی که مارا به هم دوخت !

نخستین سلامی ، که در جان ما شعله افروخت،

نخستین کلامی ،که دل های ما را

به بوی خوش اشنایی سپرد و،

به مهمانی عشق برد؛

پر ار مهر بودی

پر از نور بودم

همه شوق بودی

همه شور بودم

چه خوش لحظه هایی که ،دزدانه،از هم

نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم!

چه خوش لحظه هایی که میخواهمت را

به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم!

دو اوای تنهای سرگشته بودیم،

رها ،در گذرگاه هستی،

به سوی هم از دورها پر گشودیم.

چه خوش لحظه هایی که هم را شنیدیم.

چه خوش لحظه هایی که در هم وزیدیم.

جه خوش لحظه هایی که در پرده ی عشق،

چو یک نغمه شاد ،با هم شکفتیم!

چه شبها،چه شبها،که همراه حافظ

در ان کهکشان های رنگین،

در ان بیکران های سرشار از نرگس و نسترن،

یاس و نسرین،

ز بسیاری شوق و شادی نخفتیم.

تو با ان صفای خدایی

تو با ان دل و جان سرشار از روشنایی

از این خاکیان دور بودی.

من ان مرغ شیدا

در ان باغ بالنده در عطرو رویا،

بر ان شاخه های فرارفته تا عالم بی خیالی؛

چه مغرور بودم.....

چه مغرور بودم.....!

من و تو چه دنیای پهناوری افریدیم.

من و تو به سوی افق های نااشنا پر کشیدیم.

من و تو،ندانسته،دانسته،

رفتیم و رفتیم ورفتیم،

چنان شاد ،خوش،گرم،پویا،

که گفتی به سرمنزل آرزوها رسیدیم!

دریغا،دریغا،ندیدیم

که دستی در این اسمان ها،

چه بر لوح پیشانی ما نوشته ست!

دریغا،در ان قصه ها و غزل ها نخواندیم،

که اب و گل عشق ،با غم سرشته ست!

فریب و فسون جهان را

تو کر بودی ای دوست،

من کور بودم....!

از ان روزها ،آه عمری گذشته ست

من و تو دگرگونه گشتیم،

دنیا دگرگونه گشته ست!

در این روزگاران بی روشنایی،

در این تیره شب های غمگین ،که دیگر

ندانی کجایم،

ندانم کجایی!

چو با یاد آن روزها مینشینم

چو یاد تورا پیش رو می نشانم

دل جاودان عاشقم را

به دنبال آن لحظه ها می کشانم.

سرشکی به همراه این بیت ها میفشانم؛

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت،

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت،

نخستین کلامی که دلهای ما را،

به بوی خوش آشنایی سپرد و به مهمانی عشق برد...

پر از مهر بودی،

پر از نور بودم.

یادته؟

Every night in my dreams
I see you. I feel you.
That is how I know you go on.

Far across the distance
And spaces between us
You have come to show you go on.

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

Love can touch us one time
And last for a lifetime
And never let go till we're gone

Love was when I loved you
One true time I hold to
In my life we'll always go on

Near, far, wherever you are
I believe that the heart does go on
Once more you open the door
And you're here in my heart
And my heart will go on and on

There is some love that will not
go away

You're here, there's nothing I fear,
And I know that my heart will go on
We'll stay forever this way
You are safe in my heart 
 
 And my heart will go on and on 

  

پاره تنم

 

نعره های بی امونم گوش آســمون را کر کرد

حتی فریادمو نشــنید که داره دیر میشه برگرد

آی به گوشـش برسونید کسی جز من نمـیتونه

کولــه بار غصه هاشو روی دوشـش بکشونه

این همـه پیغوم و پـسغوم میفرستم که بـــدونه

داره دلواپسی  ُ دنیامو به آتیـــــش میکشونه

من که جاشو پر نکردم شاید اصــــلا نمیدونه

آی به گوشــــش برسونید یکی اینــجا نگرونه

نمیـــــتونم بی تفــــاوت رو گذشتــــه پا بذارم

اون که پاره تنـــــم بود چه جوری تنها بذارم 

  

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
 
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو


 ای پرنده به کجا؟ قدر دگر صبر بکن
 
آسمان پای پرت پیر شود بعد برو


 باش با دست خودت آینه را پاک بکن
 
نکند آینه دلگیر شود بعد برو


 یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد
 
خنده کن،عشق نمکگیر شود بعد برو


تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
 
صبر کن گریه به زنجیرشود بعد برو


خواب دیدی شبی از راه سوارت امد
 
باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو

دوستت دارم

یکی بود تو قصمون وفا نکرد        رفت و پشت سرشم نگاه نکرد ...

 یکی بود زندگیشو هوس سوزوند      آبروش رفت و دیگه اینجا نموند ...

 یکی بود یکی نبود و یک پری       یه بغل عاشقی های سرسری ...

 کی بود اون که طاقت گریه نداشت  عاشق هوس شد و تنهام گذاشت ...

کی بود کی بود اون تو بودی          کاشکی از اول نبودی ...

شاید باید می فهمیدم که قلب تو پر از ریاست ...

 دوست دارم گفتن تو درست مثل باد هواست !! 

 

شنبه ها، می گویی دوستم داری.
یک شنبه ها، تهمت می زنی.
 دوشنبه ها،قهر می کنی. 

سه شنبه ها،فکر می کنی.
چهارشنبه ها، می فهمی.پنج شنبه هامی بخشمت.  

جمعه ها،فراموش می کنم.
...
و این برنامه هر هفته کلاس عشق ماست. 

 

خواهم خواند ترا

خواهم خواند ترا برای آخرین بار،

خواهم گفت ترا (( بیا ... )).

خواهم دوخت چشم هایم را برای آخرین بار به راه نیامده ات،

خواهم گریست برایت برای آخرین بار،

برای آخرین بار...

و اگر باز نیایی،

برای اولین و آخرین بار،

خواهم مرد!

اما ...

بعد از مرگم حتی اگر بیایی،

باز به جای من، خاطره ها زنده اند،

ببوس خاطره ها را،

اما ...

خاطره ها کجا و من کجا؟!

آیا خاطره ها هم چون من،  برایت عاشقانه اند؟!

آیا خاطره ها هم چون من، برایت می میرند؟!

اصلاً مگر خاطره ها هم میرند؟...

به سر آمد پاییز

 

کاش میشد که بدانم

 

که چرا؟؟؟؟ 

بفهم منو

عمرم، جونم،فکرم،ذکرم،عشقم سلام وقتی رنگین کمان در آسمان ظاهر شد خواهش میکنم تو نگاه نکن چون چهره ات آنقدر زیباست که رنگین کمان خجالت میکشد. رنگین کمان من دوستت دارم... 

چرا من اینجوری ام؟چرا بی محلی که میبینم عاشق تر میشم؟ 

گلم... 

درکم نمی کنی؟ 

نمی فهمی منو؟ 

فقط ۳سال...فقط!