دوستان

سلام دوستان......

به ایمیل من پیام دهید.....

تو نيستي:((

احساس مي كنم از اين شهر و اين آدما خيلي دورم

اصلا انگار اينجا زادگاه من نيست

سرم رو زير ميندازم و راه ميرم

انگار مردم اين شهر هم احساس من رو دارن

فكر مي كنن من يه غريبه ام

آخه هميشه تنها ميرم بيرون

تنها قدم مي زنم

تنها يه گوشه مي شينم

تنها با خودم حرف مي زنم

تنها....

ببين تو كه نيستي چقدر بده

اونا فكر مي كنن من بي كسم

با خودشون ميگن حتما مال اين ديار نيست

منم مي خوام همين فكر رو بكنن

آخه غير تو كي ديگه مي تونه كس و كارم باشه؟

پس بذار اينجا يه غريبه باشم

و بدون تو غريب

حالا كه تو نيستي مي خوام هيچ كس پيشم نباشه

اين آدما فقط به يادم ميارن كه تو نيستي...!

تو نيستي..!!

تو نيستي..!!


دنيا به آخر نرسيد!!!!!!!!!

من هم مثل شما

مثل همه ي مردم باور نداشتم كه دنيا مي خواد تموم بشه

ولي اين وسط يه چيزايي بود كه خيلي ناراحت كننده است:

هيچ كس حاضر نشد كوچكترين تغييري توي رفتارش ايجاد كنه

همه باز هم به شكستن دل همديگه ادامه داديم و خودمون رو بي تقصير دونستيم

هممون باز هم اونايي كه دوستمون دارن رو توي انتظار محبتمون نگه داشتيم

هيچ كس حاضر نشد به اوني كه دوستش داره بگه دوستت دارم

باز هم توي خيلي از مواقع مي تونستيم به كسي كمك كنيم و كوتاهي كرديم

هيچ كس حاضر نشد حتي يه ذره از غرورشو كم كنه

و....

نه توي اين چند سال كه اين بحث داغ بود

نه حتي توي اين يك ماه

و نه حتي توي اين چند روز آخر

درسته اين قضيه شايعه بود ولي مثل يه امتحان بزرگ عمل كرد كه


                      "هممون مردود شديم"


تو نيستي.......!!!!!!!

احساس مي كنم از اين شهر و اين آدما خيلي دورم

اصلا انگار اينجا زادگاه من نيست

سرم رو زير ميندازم و راه ميرم

انگار مردم اين شهر هم احساس من رو دارن

فكر مي كنن من يه غريبه ام

آخه هميشه تنها ميرم بيرون

تنها قدم مي زنم

تنها يه گوشه مي شينم

تنها با خودم حرف مي زنم

تنها....

ببين تو كه نيستي چقدر بده

اونا فكر مي كنن من بي كسم

با خودشون ميگن حتما مال اين ديار نيست

منم مي خوام همين فكر رو بكنن

آخه غير تو كي ديگه مي تونه كس و كارم باشه؟

پس بذار اينجا يه غريبه باشم

و بدن تو غريب

حالا كه تو نيستي مي خوام هيچ كس پيشم نباشه

اين آدما فقط به يادم ميارن كه تو نيستي...!

تو نيستي..!!

تو نيستي..!!


!!!!...به خدا خيلي سخته...!!!!



خیلی مبارکه گلم!!!

بغض منو ندیدی و گذاشتی رفتی بی وفا

تنهایی هام کشته منو تورو خدا برگرد بیا


حالا دیگه من موندم و یه آسمون بی کسی

اینجا دارم می پوسم و به داد من نمی رسی


یه عمره که دلتنگتم دلتنگ دیدن چشات

الهی که خراب بشه رو سر من درد و بلات


ترسم از اینه که نیای بمیرم و نبینمت

تک گل گلدون دلم شاید نشه بچینمت


برای من مثل نفس برای دل یه عادتی

اما حالا یه جای دور به فکر عشق تازتی


بیچاره اون عشق جدید شبیه یک عروسکه

خوب می دونم که آخرش تنها میشه ولی گلم مبارکه...!

بازگرد ای کودکی!!:((

پا به پای کودکی هایم بیا

                      کفش هایت را به پا کن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز کن

                      باز هم با خنده ات اعجاز کن

پا بکوب و لج کن و راضی نشو

                      با کسی جز دوست همبازی نشو

بچه های کوچه را هم کن خبر

                      عاقلی را یک شب از یادت ببر

مادری از جنس باران داشتیم

                      در کنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره ی دنیای ما

                      قهرمان باور زیبای ما

قصه های هرشب مادر بزرگ

                      ماجرای بزبزقندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت

                      خنده های کودکی پایان نداشت

هرکسی رنگ خودش بی شیله بود

                      ثروت هربچه قدری تیله بود

ای شریک نان و گردو و پنیر

                      همکلاسی باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست

                      آن دل نازت برایم تنگ نیست؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟

                      آسمان باورت مهتابی است؟

هرکجایی شعر باران را بخوان

                      ساده باش و باز هم کودک بمان

باز باران با ترانه گریه کن

                      کودکی تو کودکانه گریه کن

ای رفیق روزهای گرم و سرد

                      سادگی هایم ، به سویم بازگرد!!!!!!


کسی هست؟؟؟؟؟؟

می ترسم از ایستادن ثانیه های عمرم

می ترسم از میوه ی رسیده ای

که لحظه های پروازش در دستان من و توست

نگران روزی ام که بگویند

"این آخرین فرصت نوشتن است"

بگویند فرصت گفتن از عشق را ندارم

نگران اویم که حرف دلم را نخواند و من رفته باشم

گاهی نگران قاصدکی می شوم که پشت پنجره منتظر می ماند

نگرانم که روزی رسد و من نباشم

آیا کسی هنوز منتظر نوشته های دلم هست؟

کسی نگاهش به دفترچه ی کوچکم هست؟

منتظر حرف های تنهایی هایم هست؟

اگر لحظه ای دیگر پایانم است

می خواهم در همین ثانیه با تو

نه با یادت

با خود تو نفس آخرم را بکشم!!!!


نرو....!!

همیشه از آمدن "ن" بر سر کلمات می ترسیدم

ن داشتن تو

ن بودن تو

ن ماندن تو

کاش اینبار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبر می داد از

"""ن رفتن تو"""



خدا‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍!!!!!!!!!

دل را سپرده بودم به او

لحظات شیرین را با یادش تلخ کردم

خانه ی دل را با نامش آذین بسته بودم

ذهنم فقط از کتابخانه ی او می خواند

زندگیم شده بود او

اما او دیروزم بود

ولی امروزم دیگر نیست

امروز را خودم هستم و خدایم

تنهایی که تنهایم نگذاشت

تنهایی که تنها برای من بود

تنهایی که دل شکستن نمی دانست

رهایی نمی دانست

جدایی نمی دانست

این ها نه شعر بود و نه نثر

این ها همه از دل بود

دلی که قلم برداشت تا برای........

تا برای من بنویسد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


ترک های قلبم..!!

دیروز همین حوالی زلزله ای آمد

حالا همه حالم را می پرسند

بی خبر از اینکه من به این لرزه ها سالهاست که عادت کرده ام

به لرزش های شدید شانه هایم...

و ترک های عمیق قلبم...

اما هنوز خوبم...!!!!


یه.........................!؟؟؟؟

یه خیابون هایی

یه عطرهایی

یه آهنگ هایی

یه تیکه کلام هایی

یه لباس هایی

یه کارایی

یه روزای خاصی

یه فیلم هایی

یه پارک هایی

یه عکس هایی

یه.....

اینا شاید هیچی نباشن...

ولی خیلی عذاب آورن برای یه آدم هایی....!!!!!


باز باران...!!

باز باران با ترانه

می خورد بر بام خانه

خانه ام کو؟

خانه ات کو؟

آن دل دیوانه ات کو؟

روزهای کودکی کو؟

فصل خوب سادگی کو؟

یادت آید روز باران؟

گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد؟دیگر کجا رفت؟

خاطرات خوب و رنگین

در پس آن کوی بن بست

در دل تو آرزو هست؟

کودک خوشحال دیروز

غرق در غم های امروز

یاد باران رفته از یاد

آرزو ها رفته بر باد...!


>...گل مینا بخواب دیگه دیره...<

گل مینا بخواب آروم عزیزم

که تو خوابت شبو شبنم بریزم


گل مینا بخواب آروم که دیره

دیگه بدجور داره گریه ام می گیره


بخواب آروم که بیداره ستاره

دل مریم هراسونه دوباره


شاید هیچ وقت دیگه بارون نباره

بخواب آروم که شب طاقت بیاره


اگه دل رو به رویای تو بستم

اگه از بغض پاییزت شکستم

نمی دونی تو این شب گریه ی تلخ

هنوز مدیون چشمای تو هستم


تو معصومی مثل اندوه بارون

مثل تنهایی یک معبد دور

نشد قسمت کنیم تنهاییمونو

تو این فصل حریق آینه و نور


تو این دنیای دلگیر و مه آلود

کسی جز تو به فکر بغض من نیست

من از چشمای غمگین تو خوندم

که شب اینجا شب عاشق شدن نیست


گل مینا بخواب آروم که شب شد

دل من از شکستن جون به لب شد


گل مینا بخواب آروم که دیره

دیگه بدجور داره گریه ام می گیره

×..غصه نخور..غصه نخور..×

غصه نخور مسافر اینجا همه غریبیم

از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم


فرقی نداره بی تو بهارمون با پاییز

نمی بینی که شعر هام همه شدن غم انگیز؟


غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست

اینجا ولی آسمون اشک ریختنم بلد نیست


غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت

فدای برق ناز اون چشم های قشنگت


غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری

من که اینو می دونم که تو چقدر صبوری


غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

از دل تو می دونم هیچکی خبر نداره


غصه نخور مسافر تو رفتی ماه اسفند

اردیبهشت که بشه برمی گردی با لبخند


غصه نخور مسافر همیشه اینجوری نیست

همیشه که عزیزم راهت به این دوری نیست


غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره


غصه نخور مگه تو کنار دریا نیستی؟

من چشم به رات می مونم ببین که تنها نیستی


غصه نخور مسافر غصه کار گلها نیست

سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیست


غصه نخور مسافر تو خود آسمونی

در آرزوی روزی که تو بیای و بمونی

>>..خسته ام..<<

خسته ام از این همه تکرار

از این چرخش روز و شب

از این خورشید و مهتاب

خسته ام از این لبخند های بی رنگ

از این سلام های به اجبار

خسته ام از این باران های دروغ

از اشک های ریا

از امروز و فرداهای انتظار

از احساس دلتنگی ای که پاسخی ندارد

خسته ام از شاید ها

خسته ام از این همه نگاه پر معنی بی مفهوم

خسته ام از آدم های به رنگ بی وفایی

خسته ام از سرمای وجودم در عطش دلدادگی

خسته ام از این صدا

از ضرب آهنگ های غرش آسا

خسته ام از نسیم و قاصدک ها

از بیهوده زیستن

و بیهوده نفس کشیدن

همه تکرارند

کلمه های تکراری

دوست داشتن های تکراری

غم و شادی های تکراری

حتی نفس های تکراری

ای قلبم از این همه تپش خسته نیستی؟

لحظه ای آرام بگیر

بگذار نفس آهسته شود

لحظه ای بایست

می خواهم تمام شوم