خدافظی....
سلام سلام به همه دوستای گلم
مرسی که تا حالا همراهیم کردیم و منو شرمنده محبت های خودتون کردین...
امروز یه تصمیم کهنه رو عملی کردم... دیگه باید برم...
نمیدونم بر میگردم یا نه...شاید یه روزی که بیشتر از همیشه دلم براتون تنگ شد...
ولی هیچوقت فراموشتون نمیکنم...
باهاتون خندیدم ، گریه کردم، خیلی وقت ها سنگ صبورم بودین و برای همین دوری ازتون سخته... ولی بالاخره هر کی یه روز باید بره...
دلم نمیخواد با اشک بدرقم کنید ... پس فقط یه لبخند یا دعای قشنگ میتونه بهترین خاطره رو برم به جا بذاره
یه تشکر ویژه هم از دوستی دارم که همیشه کنام بود و در نگهداشتن وبم بهم کمک کرد
و یه عذر خواهی از دوستی که همیشه ناراحتش کردم و مهربونتر از اون بود که بدی هامو به دل بگیره
اگه خواستید لینکمو از بلاگتون بر دارین
همتون رو دوست دارم و به خدای مهربونمون میسپرمتون...
شاد باشید...
خدافظی....
دارم میرم نگو نرو هوا هوای رفتنه
هر چی بوده تموم شده چاره ما گذشتنه
دارم میرم تا سرنوشت ما رو به بازی نگیره
خوب میدونم این زمان از یاد هر دومون میره
دارم میرم نگو نرو دارم میرم نگو بمون
وقت خداحافظیه قصه ی موندنو نخون
تو را خدا گریه نکن غصه ی رفتن و نخور
بهتره که تموم کنیم تو هم دلو ازم ببر
شاید دیگه نبینمت شاید نگاه اخره
بودن و مهربونیات آتیش به جونم میزنه
سادگی اشتباه ما ، گناه ما دلبستنه
جدایی سرنوشت تو ، تنهایی تقدیره منه ....
این خیلی مهمه وقتی پاتو تو زندگی کسی میزاری و از زندگیش عبور میکنی وقتی که مهلتت تموم شد و فقط رد پات موند .. اونقدر اون رد پا خواستنی باشه که به کسی اجازه نده پاشو رو رد پات بزاره ...
امیدوارم رد پای خوبی توی ذهن همتون داشته باشم....
اشکی که بی صداست،
پشتی که بی پناست،
دستی که بسته است،
پایی که خسته است،
قلبی که عاشق است،
حرفی که بی صداست،
شعری که بی بهاست،
دارایی من است،
ارزانی شماست....